به گزارش ستاد خبری بیست و ششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این دوره برگزاری نمایشگاه کتاب، برای 400 هزار نفر از دانشجویلان و طلاب کشور اعتبار خرید کتاب در نظر گرفته است. بر این اساس، هر یک از دانشجویان و طلاب میتوانند با پرداخت 25 هزار تومان از یارانه 25 هزار تومانی در نظر گرفته شده برای خرید کتاب استفاده و تا 50 هزار تومان کتاب خریداری کنند. ثبت نام بنهای دانشجویی در سایت www.tibf.net آغاز شده است و دانشجویان و طلاب علاقهمند می توانند با مراجعه به این پایگاه اینترنتی برای دریافت بنکارتهای دانشجویی ثبت نام کنند. مهلت ثبت نام برای دریافت بنکارتهای دانشجویی تا 6 اردیبهشت ماه 92 تمدید شد. زمان توزیع بنکارتها نیز از 7 اردیبهشت ماه آغاز میشود و متقاضیان میتوانند برای دریافت به شعب منتخب بانک صادرات ایران که اسامی آنها در این سایت ذکر شده است، مراجعه کنند. | |||
آشنایی با بزرگان و مفاخر علمی و ادبی بعنوان سرمایه های ملی، یکی از مسائلی است که در تربیت نسل جدید باید به آن توجه ویژه داشت. در همین راستا، اداره کل تامین منابع نهاد کتابخانه های کشور با خرید مجموعه 10 جلدی «چهره های درخشان»، که بوسیله انتشارات مدرسه منتشر شده است، علاوه بر تقویت منابع کتابخانه ها، سعی در شناساندن هر چه بیش از پیش این شخصیت های بی نظیر به مخاطبان کتابخانه ای، مخصوصاً قشر کودک و نوجوان دارد. این مجموعه 10 جلدی شامل زندگینامه و شرح حال افرادی چون خیابانی، آل احمد، دهخدا، شریعتی، قزوینی، قریب، آشتیانی، میرزا کوچک خان، فرخی یزدی، فرشچیان می باشد. این مجموعه 10 جلدی برای بیش از 2800 کتابخانه در سراسر کشور خریداری و ارسال شده است و علاقمندان می توانند با مراجعه به نزدیکترین کتابخانه محل خود این کتاب را تهیه و مطالعه کنند
کسی اشکهایم را ندید: کتابخانههای بیکتابدار مدارس
(به بهانه پخش یک گزارش خبری از رادیو)
لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک: 37)، مجید صمیمینژاد، معاون کتابخانه مرکزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران: توی ماشین نشستهام: پارکینگ دانشکده، کله سحر، جیغ و داد طوطیها و گنجشکها، صدای خش خش رادیو با سمفونی یکنواخت موتور پراید همنوایی میکند. خبرنگاری دارد سنگ کتابدارهای مدارس را به سینه میزند. صدای آشنای دکتر فدایی را میشنوم که دارد از حذف پست کتابدارهای مدارس انتقاد میکند: "ما که ادعا میکنیم میخواهیم به افق ایران 1404 برسیم و چه و چه، با این وضع که پست کتابدار را حذف میکنیم، چگونه !؟" صدای وزیر آموزش و پرورش میآید، انگار از چیزی چندشش شده باشد (میتوانم لب و لوچه درهم فرورفتهاش را تصور کنم): "کتابدارهای مدارس اکثراً در سنین پایانی خدمت خود بودند و تا چند وقت دیگه بازنشسته میشدند، از طرف دیگه وجود کتابداران آنهم با این کیفیت ضرورتی ندارد". صدای یکی از معاونان وزیر بعد از او توی مغزم میپیچد: "ما دیدیم مدرسه به مشاور احتیاج داره، به ... احتیاج داره، اما کتابدار اصلاً لزومی نداره، اصلاً استخدام کتابدار در سطح کشور ممنوعه، و چرا هزینهای رو به بودجه آموزش و پرورش تحمیل کنیم برای پستی که اصلاً ضرورتی نداره !؟". یاد حرفهای امیرعباس هویدا میافتم. معلممان میگفت وقتی فرهنگیها به سطح حقوق خود اعتراض کرده بودند، این آقا در مصاحبهای با لاقیدی تمام گفته بود: "معلم که واسه ما پتو تولید نمیکنه، پیکان نمیسازه ...". صدای کتابدار بازنشستهای که از وضع اسف بار کتابخانههای مدارس بعد از حذف این پست مینالد ... .
صداها در سرم در هم آمیخته، سوار ماشین زمان شدهام، به کودکیام برگشتهام: به کتابخانه اتاق سرد خانهامان، بالا رفتن از قفسهها، خیره شدن به عکس روی جلد کتابها، حرص خوردن از ناتوانی در خواندن آن همه سطر منظم، خواندن دزدکی رمان "دختری در قطار" در سن 8 سالگی، سرخ و سفید شدن بی دلیل از خواندن ملاقاتهای ماریوس با کوزت در بینوایان، جمع کردن سکههای دو تومانی پول تو جیبی برای خریدن آخرین جلد کتاب "به من بگو چرا" از کتابفروش بد اخلاق شهر کوچکم، پیچاندن ساعت ورزش و یک ساعت و نیم در هفته معاشقه تنهایی با کتابهای فرسوده کتابخانه مدرسهام، خواندن یک شبه "قلعه حیوانات" جورج اورول ... . صدای پر از گلایه دکتر فدایی از میان این همه خاطره، محو و گنگ به گوشم میرسد: "ما به آنها پیشنهاد دادیم کتابدارهای مدارس رو بفرستن ما در دانشکده کتابداری بهشون آموزش بدیم".
خواهرم معلمی بود که گچ، دستش را سیاه و کبود میکرد. دکتر به او گفته بود باید شغلت را عوض کنی و او هم مثل خیلی از کتابدارهای مدرسه از سر ناچاری به کتابخانه محقر مدرسه پناه برده بود. اما چیزی درون قلبش بود که شاید بعضی از کتابدارهای واقعی هم نداشتندش. من و او بر سر خواندن هر کتابی مسابقه داشتیم و گاه، جنجال و هیچ چیز حالمان را به اندازه بوی کاغذ کاهی کتابهای یک کتابخانه خوب نمیکرد. او در کتابخانه ماند و شد کتابدار نمونه کشور و مرا هم وسوسه کرد که کتابدار شوم. او خوب میفهمید که من هم مثل خودش بی کتابخانه نفسم میگیرد ... .
درهای کتابخانههای مدارس دارد قفل میشود، یاد حرفهای آقا ذبیح قوم و خویش زنم میافتم. مردی که تا سوم نظری درس خوانده، اما همه شعرهای اخوان را از حفظ است و اسم شریعتی اشک توی چشمهایش میآورد. صدای بغض آلودش توی سرم میپیچد: "مجید خان، الان از دست بچه مدرسهایها کلیپ پورنو میگیرند و زمان ما کتاب جلد سفید صمد بهرنگی و شریعتی میگرفتند".
در مدارس ما صدای پای تبلت و لپ تاپ به گوش میرسد. بی آنکه مهارتهای سواد اطلاعاتی به مدارس راهی داشته باشد. پدر و مادرهایی که تحقیقهای فرمایشی معلمان را به جای بچههایشان به انجام میرسانند، فایل های Word و Power Point ی که به قیمتهای متفاوت برای به دست آوردن سه نمره کلاسی بچه مدرسهایها توسط کافینتدارها آماده میشوند. آیا جناب آقای وزیر، برای تحویل گرفتن سیدی کار کلاسی فرزند عزیزشان مثلاً در مورد تاریخ اهرام ثلاثه یا مبحث هواکره، شبی شلوغ آواره کافینتها شدهاند !؟ آیا جناب آقای وزیر از سرگذشت کتابخانه مدرسه فرهاد چیزی شنیدهاند !؟ آیا معاون محترمشان فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را میشناسند !؟
امروز برای دانشجویان دکترا، کارگاه آموزشی مهارتهای اطلاعیابی دارم. دانشجویانی که از انواع پایگاههای اطلاعاتی فقط یکی را میشناسند؛ آن هم به اسم ناشرش، Elsevier که بعله ! همه دانش بشری را منتشر میکند. دانشجوهایی که تا به حال اسم عملگرهای منطقی ساده بولی به گوششان نخورده و ارزش خواندن یک مقاله دایرهالمعارفی در سرآغاز پژوهش را نمیدانند. یاد حرفهای استاد سالهای دورم سرکار خانم قزلایاغ میافتم که از نظام بانکی آموزش و پرورش میگفت و با چه دل پری!
سالهاست که کتابخانههای مدارس به زوایای تنگ و تاریک مدارس تبعید شده است؛ سالهاست که نشانی از کتابداران متخصص و علاقهمند در آموزشگاهها نیست. جناب وزیر و معاونش لطف کردند و تیر خلاصی به این پیکره نیمهجان رنجور زدند. از کودکی که در مدرسه چیزی جز درس هفته پیش از او نمیخواهند، همه دلخوشیاش از لپ تاپ، پیمودن مرحلههای بازی پرندههای عصبانی است، و اینترنت برای او فقط مکانی برای فیسبوک بازی و دانلود فایل موسیقی است، و تحقیقهای تحمیلی خانم معلم را هم به کف با کفایت پدر و مادر کارمند یا کافینت سر کوچه میسپارد، نمیتوان انتظار داشت سر کلاس دکترای دانشگاه بنشیند و حتی در این مقطع از مبتدیات یک جستجوی صحیح چیزی شنیده باشد.
لابد باید روزی انتظار شنیدن صدای وزیر محترم علوم را از رادیو داشته باشیم که از عدم ضرورت وجود پست کتابدار دانشگاهی یا اصلاً کتابخانه دانشگاهی سخن میگوید.
دلم مثل آسمان ابری دانشکده گرفته، صدای ضرب انگشتان روی شیشه ماشین برم میگرداند به پارکینگ، همکارم دارد با تعجب نگاهم میکند: "تو این گرونی بنزین ماشینو روشن گذاشتی و رفتی تو هپروت، بدو بابا جان، تأخیر میخوریمها ... .
... تصویر همکارم جلوی چشمانم تار و لرزان است.
از کتابخانه بخواهید .....
سفر به سرزمین نور .... از سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی ...
و از متن کتاب ....
تمثیل میقات تمثیل وعده گاه قیامت است که فرمود:
قُل إنَّ الأوَّلینَ وَ الأخِرینَ لَمَجمُوعُونَ إلَی مِیقَاتِ یَومٍ مَّعلُومٍ (واقعه ۴۹ و ۵۰) ...
و اکنون تو به میقات آمده ای و اینجا
باب ورود به حرم کبریایی است.
ای آنکه از خود به سوی خدا گریخته ای
و به ندای آسمانی ففروا الی الله (ذاریات ۵۰) لبیک گفته ای
ورود به حرم کبریایی
بی احرام جایز نیست
و تو نخست باید باطن را از حب ماسوای الله تطهیر کنی
و اینگونه لباس عصیان را
که شیطان بر تو پوشانده است از تن برآوری
و لباس ورود به حرم عشق بپوشی..
و تمثیل احرام همین است:
سفید است چرا که کفن است
و دوخت و آرایش ندارد چرا که لباس تقواست...
ای دل ار میطلبی مملکت جانی را
رو به سامان و ببین جنت روحانی را (دهقان سامانی)
شهرسامان مشتمل بر یک شهر و بیست و سه روستای تابعه میباشد که حدود 40000 نفر جمعیت در شهر و روستاهای آن سکونت دارند.شهر سامان مرکز بخش سامان در فاصله بیست کیلومتری شمال شرق شهرکرد و مرکز استان چهارمحال و بختیاری و 85 کیلومتری جنوب غربی استان اصفهان قرار دارد و با ارتفاعی نزدیک به 2000 متر از سطح دریا در ساحل جنوبی رود خانه زیبای زاینده رود قرار دارد.
وجود مناطق کوهستانی ، پایکوهی،تپه ای و جلگه ای و تنوع طبیعی قابل توجه از ویژگیهای منحصر به فرد سامان است که این شهر را از نگاه قضاوت کنندگان به «نگین بام ایران »مشهور ساخته است.
پیشینه تاریخی منطقه سامان بر اساس مستندات کتاب معجم البلدان یاقوت حموی میتوان تا قرنچهارم هجری تخمین زد.
کتابخانه عمومی شهید جعفرزاده سامان در تیر ماه سال 1353 شمسی در یکی از دبیرستانهای سامان با عنوان«کتابخانه عمومی سامان»با تعداد 1200 جلد کتاب تاسیس و راه اندازی شده است و بعد از سه سال «سال 1356» به مکان جدیدی در خیابان 17 شهریور "امام خمینی فعلی " جنب پارک کودک نقل مکان نمود.مکان فعلی کتابخانه عمومی عمان سامانی .تا اینکه در شهریور ماه سال 1375 به ساختمان جدید الحداثی که به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و پیگیری اعضای انجمن کتابخانه عمومی سامان در زمینی به مساحت حدود 4000 متر مربع با زیر بنای 605 متر مربع در یک طبقه تاسیس و انتقال یافت ساختمان جدید در حال حاضر دارای 2 سالن مطالعه مجزا جهت خواهران و برادران می باشد .
مخزن این کتابخانه نیز گنجایش 27000 جلد کتاب را دارد که هم اکنون دارای 16961 نسخه کتاب می باشد
درباره کتابخانه شهید جعفرزاده سامان :
کتابخانه عمومی شهید جعفرزاده سامان بر طبق آماراسفند ماه سال 88 دارای مجموعه ای شامل 13042 عنوان کتاب و 16961 نسخه کتاب می باشد و اعضای کتابخانه در پایان اسفند 88 شامل 305 عضو فعال مرد و 490 عضو فعال زن میباشد که اکثریت اعضا قشر دانش آموزان و دانش جویان را شامل میشود.در سال 88 با پیگیری های صورت گرفته و با همکاری بی شائبه موسسه خیریه ابرار سامان نزدیک به 3000 عنوان کتاب که بخش مهم آن کتابهای دانشگاهی و مورد نیاز دانش جویان را شامل می شده تهیه و به این کتابخانه اهدا گردید و کتابهای مازاد بر نیاز با همکاری اداره کل کتابخانه های عمومی استان در میان سایر کتابخانه های استان توزیع گردیده است .بخش نشریات ادواری از متنوع ترین مجلات و نشریات ارسالی از سوی نهاد کتابخانه های عمومی کشور ونیز ناشران نیازهای مراجعان را برطرف می نماید
کتابخانه عمومی شهید جعفرزاده سامان به صورت مستمر با نهاد های مختلف در برگزاری جلسات فرهنگی همکاری دارد که میتوان از برگزاری جلسات شعر و نیز برگزاری مناسبات گوناگون فرهنگی و مسابقات کتابخوانی و جلسات شبهای شعر عاشورایی و نیز جلسات نقد و بررسی کتاب با همکاری خانه هنر مندان شهر سامان نام برد .که علاقمندان می توانند با عضویت در کتابخانه از مزایای آن استفاده نمایند